سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که براى خدا خشم کرد ، باطل را هر چند سخت بود از پا درآورد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :0
کل بازدید :19949
تعداد کل یاداشته ها : 21
103/9/12
11:15 ص

 

 

قناعت را از او آموختم ؛از دخترکی که رویای همیشگی اش دست یافتن به آسمان بود .

او تمام کوچه های دوره طفولیتش را به این امید عبور میکرد که روزی آسمان را لمس خواهد کرد و هر روز گل تازه ای برای امید وار ماندنش بر زمین دل مینشاند و بار بار برای جلو گیری از گرد گرفتگی دل ،چشمه زلال چشم را با قطره های مروارید امید روان ساخته ؛امید دل را صیقل میداد و با یک نگاه تازه و معطر بسوی آسمان مینگریست .

او دستان پر مهرش را با نور ستاره های آسمان تزئین میکرد و لبانش را با لبخندی پر

از امید مزین کرده درخشش زینت زای را در چهره اش نقش میکرد .

اری او همین گونه در جاده ی عمر به جلو میرفت و در طول راه با خود میگفت :"دل من آهنگ امید خودت را بنواز ؛بنوز که زمزمه رسیدن است ...

او آنگاه که کنار ساحل رسید ،نا گهان متوجه نقش آسمان روی آب روان بحر شد و دست در میان آب کرده موجی بس زیبا بپا نمود و دل دریای خودش را دریای تر ساخت .

همان گونه که در کنار ساحل ایستاده و پنجه های باد موهایش را شانه میکرد چنان به وجد آمده بود که سراسر وجودش مملو شادی بود .

از او پرسیدم ، دلیل اینهمه نشاط چیست (؟)

او به من گفت :"من دیریست آرزوی دست یافتن به آسمان را به سر پروراندم و امروز با عنایت پروردگارم به آرزو رسیدم "

باز پرسیدم چگونه ؟!!!

در جوابم گفت:" من امروزتصویر آسمان را در ایینه ی بحر دیده و با تمام عشق اورا لمس کردم و اینرا کسی جز خدایم بمن میسر نساخت "

 


91/6/6::: 4:57 ع
نظر()