سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ستیز ، تدبیر را باطل کند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :76
بازدید دیروز :0
کل بازدید :20019
تعداد کل یاداشته ها : 21
103/9/12
6:30 ع

من میروم
همین امروز میروم
میروم زیر شرشره آب
میروم آنجا که بخار
و بوی ترانه آبست ؛
من میروم
میروم تا که شاید
این چهره هیبت زده
و این تن آشفته را
از آب گلاب بوی دریاچه ها

طراوتی ببخشایم
و حسی دهم ؛
من میروم
میروم تا با چادری سفید
خودم را با بال نقره ای مهتاب ببندم
و با خدای خود ملاقات کنم ؛
میروم تا که بگوییم
بخدای خود بگوییم
که مرا در سینه کوهیست
کوهی فوران ،
کوهی آتش فشان ؛
من میروم
میروم درون حجره تاریک و سرد
میروم تا که بستر بزرگ صبرم را
با پارچه های سفید و ابریشمین
مصفی سا خته
کدورت خلق رااز آن بزدایم؛
من میروم
میروم و گلاب های رنگی سرخ بسترم را
با آب گل محمدی تعویض میکنم؛
میروم تا در گوشه ،گوشه اتاق خود
عنبری به کبریت زده
هوای حجره ام را خدای سازم ؛
من میروم
همین امروز میروم
زیرا که چلچراغ های خانه ام خموش میشوند
و من باید شمع شب غربت را
با دعوت نامه ی خاص
به خود فرا بخوانم ؛
من میروم
میروم من
میروم که این بار
مصلی یم بسی سهمگین
و مروارید چشمانم زیاده از هزار دانه تسبیح گشته اند؛
من میروم
میروم
زیرا که هر لجظه امروز
صدای در هم کوبنده ی زنجیر یک مرگ است
که در میان دو سخره فریاد میزند ؛
آری!
آری بخدا من همین امروز میروم
میروم تا که با قایق ضربت خورده ام
سفری آغاز بنمایم،
سفری رو به سوی آخرت ؛
سفری تا که شاید
در آن قایقکم را
پناهی باشد
و بادبانی
سفری که در آن قایق من
ناخدای داشته
و آن ناخدای ،حق فرمان حرکت ؛
آری !
آری من در این بحر غسل کرده ام
و آماده به رفتن گشته ام !!!


91/8/8::: 9:58 ص
نظر()